کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



سخنی با کعبه در ولادت حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : محمد فردوسی     نوع شعر : مدح و ولادت     وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن     قالب شعر : مسدس ترکیب    

ای کعبه امشب ناز کن بر آسمان ها و زمین            از این که داری در بغل مرآت ربّ العالمین

ای مولد شیر خدا، ای رشک فردوس برین            وقت طواف روی حق، همراه جبـریل امین


برگو به آواز جلی تحمید خود را این چـنین             (لبّیک) ای جان جهان، مولا امیرالمؤمنین

در اعـتـکـاف عـاشقی، از یـار استقبال کن

حجّت قبولِ حق شده، ای کعبه امشب حال کن

بت های کعبه بشنوید آمد خلیل بت شکن            احیاگر دین خـدا ممدوح ذات ذوالـمـنـن

پـرچـم به دوش قـافـلـه یـار نبی مـؤتمن            در هر زمان و هر مکان آگه ز اسرار و علن

اوصاف او از حد برون مدحش فراتر از سخن            خُلقش حسن، خویش حسن، فرزند نیکویش حسن

از هـیـبـت شیر خدا روی زمین افـتـاده اید

هـمـراه کـلّ انـبـیـا ذکر عـلـی سـر داده ایـد

ای فاطمه بنت اسد، الحق که شیر آورده ای            فرمانروای معرکه، شیر دلیـر آورده ای

بر خاتم پیغمبران امشب وزیر آورده ای            بر آسمان ها و زمین خیر کثیر آورده ای

بر شیعیان مرتضی امشب امیر آورده ای            بـر آفـتـاب انـبـیـا مــاه مـنـیـر آورده ای

بازوی ختم المرسلین،جان رسول است این پسر

ابن عـم و دامـاد او، زوج بـتـول است این پـسر

: امتیاز

سخنی با کعبه در ولادت حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : مطهره عباسیان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

امــروز طــرحـی تــازه دارد آسـتـانـت           رنــگــی دگــر دارد طــلای نــاودانـت

بـوی خـدا پـیـچـیـده در هر جای خاكت           عـطـری بـهـشـتی می وزد در آسمـانت


تا آسـمـان هـفـتـم انـگـاری نـشـسته انـد           صدها فرشته رو به صحـن بی كـرانت

این جا مهیای چه رخدادی ست امروز؟           این راز شیرین چیست داری در میانت؟

از اشـتـیـاقِ دیـدنـش از شـوق وصلـش           شـوری ست در عـمـق نگـاه مهربانت!

یك زن سه روز است آمده در خلوت تو           او را گـرفـتـی در بـغـل مـانـنـد جـانـت

این دختر شیر است و تنها چند روز است           آرامـشــی دارد بـه زیــر سـایــه بـانـت

گفتند لب وا كرده ای ... او را به گرمی           جــــا داده ای آرام  بــیــن بـــازوانـــت

فـرزنـد شـیـر آورده فـرزنـدی به دنـیـا           كعـبـه! دهـان وا كن بگـو از میهـمانت

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفتعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

بازهـم آمد شب حـیـران شدن           وقت جنون وقت پریشان شدن

شـکــر نــوشـتــم بــرای دلــم           آئـیـنـه ای گـوشـۀ ایـوان شدن


کار من و حضرت جبرئیل شد           تا به ابد دست به دامـان شدن

پـرده بر افـتـاده خـدا خـواسته           با هـمـۀ خـویش نمـایـان شدن

تـازه از امروز به پیـغـمبران           واجب عینی ست مسلمان شدن

فصل شراب است به ما واجب است

قـبـلـۀ مـا ابن ابـی طالب است

هـست مـرا حـسـرت تـمـارها           شیـعـه شـدم شیـعـۀ این دارها

مـادر من تا که مرا شـیـر داد           ناد عـلـی خـوانـده مـرا بـارها

نـام تو گـفـتـیـم بـزرگی کـنـیم           سایۀ گل هست بر این خوارها

ما نه فقط ریخته پـیـغـمـبـران           پیش کـش تو سر و دسـتـارها

تا که پیمبر شب مـعـراج دیـد           روی تـو را در هـمه تـالارها

بر لب او نـام تو سـوگـنـد شد

نـام تـو چـو نـام خـداونـد شـد

کعبه گرفته به کفش جان خویش           خاک شده خاک سلیمان خویش

صاحب خانه به در خـانه بود           کعبه پس ازاین شده مهمان خویش

با همه بت های خودش سجده کرد          بر قدم حضرت سلطان خویش

کعبه به خود گفت که آخر رسید           آنکه تو را ساخته دربان خویش

بـایـد از این راه نـیـایـد امـیـر           راه گشا راه به دستان خویش

کـعـبـه قدم بر سـر افـلاک زد

پیش علی سینۀ خود چاک زد

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : حسین ایزدی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

خـیـره نـگـاه عـالـمـیـان سوی قبله بود            حیران و بی قرار کسی موی قبله بود

تاریخ در مسیـر تـکـامـل قـرار داشت            در کل شهر نغـمـۀ هـو هوی قـبله بود


کعبه ز شوق ناله زد و سینه چاک داد            زخـمـش عمیـق تا لب ابروی قبله بود

در نفی لات و هُبَّل و عُزّی علی رسید            دیگـر زمـان چـهـچـه یـاهوی قبله بود

از قـلـب قـبـلـه آمـدی و قـلـب قـبله ای            یک قبـله ایستاده در آن سوی قبله بود

پیش تو جن و انس و ملک سجده می کنند            مسجود بودن عادت نـیـکـوی قبله بود

هر جا که میروی به شما سجده می کنند            از بس که در وجود شما بوی قبله بود

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : سرود وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مسدس ترکیب

هستی امشب تا سحر اختر شماری می کند          خواب هم در دیده ها شب زنده داری می کند

بـاد اعـجـاز نـسـیـم نـو بـهـاری مـی کـنـد          خاک را از اشک خود مشک تتاری می کند


چاه زمزم اشک شوق از دیده جاری می کند          کعبه چشمش در ره است و بیقراری می کند

چشم بگشوده که صاحب خانه آید در حرم

بـاغـبـان روح بـا ریـحـانـه آیـد در حـرم

ای ملائک گـل برافـشـانـیـد بـام کعبه را          بـیـشتـر گـیـریـد امشب احـتـرام کعـبه را

با وضـو بـایـد به لب آریـد نـام کعـبـه را          بشنود از چـار رکن امشب پیام کعـبـه را

هم پیام کـعـبـه هـم ذکـر سـلام کـعـبـه را          مـام کـعـبـه آورد با خـود امـام کـعـبـه را

ای حـرم آمـاده شو تا میهـمان داری کنی

میهمان خویش را در موج غم یاری کنی

ای حرم آغوش خود بگشا که جانانت رسید          میـهـمـان نه مـیـزبـان میـهـمـانانت رسید

پایداری کن که رکن چار ارکـانت رسید          شب بجای مـاه خورشید فـروزانت رسید

مظهـر حُـسـن خـدای حیِّ مـنّـانـت رسید          پیکر بی روح بودی تاکنون، جانت رسید

بازکن در باز کن در حـیـدر آمد سوی تو

شیر حق جان نـبـی با مـادر آمد سوی تو

فـاطـمـه دعوت شده از سـوی دادار حرم          چشم حق بین دوخت از هر سو به دیدار حرم

تافت خورشید وجودش در شب تار حرم          چون حجر بگذاشت روی خود به دیوار حرم

هم حرم شد یار او هم گشت او یـار حرم          با قـدوم حـضـرتـش افـزود مـقـدار حـرم

او صدف بود و ولی الله اعـظم گـوهرش

کعبه میگردید چون پروانه بر گرد سرش

ناگهان انداخت گل از درد زادن روی او          ریخت چون گوهر عرق از طلعت نیکوی او

شد کمان از درد، سـرو قـامت دلجـوی او          بی خبر از حال او هم قوم او هم شوی او

او بـسـوی کـعـبـه چشم آفرینش سوی او          با خـدا گرم سخن لعـل لب حـق گـوی او

کی خـدا امشب تو از درد درونـم آگـهـی

بسته راه از چار سو بر من تو خود بگشا رهی

ای پـنـاه بـی پـنـاهـان ای خداوند جـلـیـل          ای که ره گم کردگان راهم چراغی هم دلیل

بستـه ام بر لطف تو از رشتۀ جـانم دخیل          تو خـداونـد جـلـیل استی و من عـبد ذلیل

بارغم بر روی دوشم گشته چون کوهی ثقیل           رو به سویت آمدم زیرا توئی بر من کفـیل

یاریم فـرما که مهمان تو در این خانه ام

باز کن راهی بسویت بر من و دُردانه ام

کعبه امشب رکن دین را در بغل بگرفته ای          مرشد روح الامین را در بغل بگرفته ای

اصل قـرآن مبـین را در بغل بگـرفته ای          جان ختم المرسلین را در بغل بگرفته ای

هستی هست آفرین را در بغل بگرفته ای          شیر حق حبل المتین را در بغل بگرفته ای

قبلۀ دل کـعـبـۀ اهل یقـیـن است این پسر

منجی عـالم امیرالمومنین است این پسر

این همان دست خدا جان محمد حیدر است          این هـمان آئـینه حُـسن خـدای داور است

این همان شیرخدا شمشیر فتح خبیر است           این علی یعنی تمام هستی پیـغـمـبر است

این ز وصف و مدح عقل و درک ما بالاتر است          باطن است و ظاهر است و اول است و آخر است

این مقام و زمزم و حجر و حجر سعی و صفاست

پیشوای مسلمین و جانشین مصطفی است

در کـنـار بیت جانش با دعـا دمسـاز شد          ناگهان پیدا ز رب البـیت این اعجـاز شد

دامن دیـوار چون چـاک گـریبان باز شد          روح کعبه بر فـراز کعبه در پـرواز شد

بر فلک از خشت خشت کعبه این آواز شد          کین بـنـا ز آغـاز بر فـرزند تو آغاز شد

ای حجرعاشق؛ صفا طالب، حرم پروانه ات

ادخلی یا فـاطـمـه بگـذار پـا در خانه ات

تا به کعـبه سرور و مولای عالم زد قدم          کعبه بیش از پیش شد با مقـدم او محترم

بـاز دیـوار حـرم از امـر حـق آمـد بـهـم          دیگر اینجا کس نمیداند چه شد حتی حرم

فاطمه بود و علی بود و خدای ذوالکـرم          کارناید از کـلام و صفحه و دست و قـلم

عقل مجنون و قلم عاجز زبان گنگ است و لال

کس نمیداند چه شد جز ذات پاک ذوالجلال

کس نمی داند چه شد جز ذات دادار علی          کـعـبـه می گردد گرد شمع رخـسار علی

از حـرم بـرعـرش می تـابـد انـوار عـلی          آفرینـش داشت در سر شـوق دیـدار علی

شـد خـدا در خانۀ خود میـهـمـانـدار علی          بود ذکر حق به لب های گهـر بـار عـلی

سنگ های کعـبه می گفتند با صوت جلی

یا عـلـی و یا عـلـی و یا عـلی و یا عـلی

ای حرم را قبله؛ ای ارواح را جان یا علی          ای گدای سائلت فردوس و رضوان یا علی

ای خـدا را در شب میـلاد مهمان یا علی          ای به روی دست احمد خوانده قرآن یا علی

کیستی تو پـاکـتـر از جان پاکـان یا عـلی          کـیـستم من (میثم) آلـوده دامـان یا عـلـی

هر که هستـم خـاک درگـاه مُحـبّـان توأم

تو امام و رهبـر من، من ثـنـا خـوان توأم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایتها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده که احتمالا غلط تایپی می باشد لذا جهت رفع نقص اصلاح شدهمچنین این بند با یک مصرع کم ثبت شده است که یک مصرع زیر جهت رفع نقص به آن اضافه شد

ای پـنـاه بـی پـنـاهـان ای خــدای جـلـیـل          ای که ره گم کردگان راهم چراغی هم دلیل

بارغم بر روی دوشم گشته چون کوهی ثقیل           ای تـو خـود مـعـبـود بـیـت و بانی  

ابیا ت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

این ز وصف و مدح عقل و درک ما بالاتر است          باطن است و ظاهر است و این ها همه آخر است

تا نهان در کـعـبه شد آن سر سارار قـدم          کعبه بیش از پیش شد با مقـدم او محترم

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

شـد خـدا در خانۀ خود میـهـمـانـدار علی          بود ذکر حق بر لب های گهـر بـار عـلی

مدح و ولادت حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : قاسم صرافان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

شانه می‌زد تا به گیسوی علی، بنت اسد           می‌شنید از هر سرِ مو: قـل هـو الله احد

شانه می‌زد حلقه حلقه، شانه می‌زد مو به مو           مو به مو، توحید حق و حلقه حلقه، سِرّ هو


مست شد از عطر جاری در هوای خانه‌اش           به چه عطری! خوش به حال شانه و دندانه‌اش

شانه بر زلـفـش بزن بنت اسد! اما ببین           بین گیسویش، هزاران دل نریزد بر زمین

مانده سر در آوریم از کار این گیسو، هنوز           از هزاران نکتۀ باریک تر از مو، هنوز

یا علی! دستان تو، کاری خدایی کرده است           عالمی را ﻟﻴﻠﺔ الزلفت، هوایی کرده است

پیچ و تاب راه عشق، از پیچ و تاب زلف توست           ﻟﻴﻠﺔ القدر، آن هزارش، با حسابِ زلف توست

آن صراطی را که گفت احمد، زِ مو نازکتر است           در معاد عاشقان، یک تار موی قنبر است

تیغِ کج، شد عاشقانت را صراطَ المستقیم           یک دعا داریم، آن هم: «یا علی ویا عظیم»

ساقیِ بزمِ «سَقاهُم رَبُّـهُم» هستی، عـلی‌           ازهمان روزیکه پیمان، پایِ خُم بستی، علی

من نه آن اللهی‌ام، مولا! نه این اللهی‌ام           جای من، امن است در ایمان، امین اللهی‌ام

عاقلان در مکه گرمِ علم و آگاهی شدند           عاشقان وجه رب، سوی نجف راهی شدند

می‌کشاند باز ما را عاشقی، سوی جنون           در هوایت، می‌شویم «السّابقونَ السّابقون»

می‌شویم السابقون، درعشقِ تو مولا!به صف           می‌شویم السابقون، از شوقِ ایوان نجف

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

مـیـان بـزم خـرابـاتـیـان قـراری نیست           به باده نوش كه برهان عقل كاری نیست

تـمـام دلـخـوشی ما مـحـبـت علی است           ز هیچ كس بـجـز آقا امیـد یـاری نیست


كـلـیـمِ طور نشین شاهد كـلام من است           به پیشگاه عـلـی سجده اخـتیاری نیست

قـبـولـی همه اعـمـال با ولای عـلـیست           به هر چه طاعت بی حُبّش اعتباری نیست

حـرام باشد اگـر رو به غیر او بـزنـیـم           كریمتر ز علی هیچ سفره داری نیست

تـمـام نسل عـلـی یـذهبٌ مِن الـرِّجـسند           به شأن و عزت این خاندان تباری نیست

مـقـابـل حـرمـش آسـمـان كند تـعـظـیـم           به جز مقابل او جای خـاكساری نیست

عـلـی تـجـلـی سبحان ربـی الاعـلاست           ثـواب بـردن نـامـش تـبـسـم زهـراست

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : غزل

نـخـستین نـقـش عـالـم یاعـلـی بود            تــمـام اسـم اعــظـم یـا عــلـی بـود

مـلائـک را پـس از ذکـر خـداونـد            ز هـر ذکـری مـقـدّم یا عـلـی بـود


چـو جــان در پـیـکـر آدم دمـیـدنـد            هـمـان دم ذکــر آدم یـا عــلـی بـود

از آن شد بر خـلـیـل آتش گـلستـان            کـه ذکـر او دمـادم یـا عــلـی بــود

اگر آن بت شکن برکف تبر داشت            هـمـان نـقـش تـبـر هم یا عـلی بود

عصا در دست موسی یا علی گفت            دم عـیـسی ابن مـریـم یا عـلـی بود

از آن شد بطن مـاهـی جای یـونس            که ذکـرش در دل یـم یا عـلـی بود

به چـاه و تخت شـاهی ذکر یوسف            چه در شادی چه در غم یا علی بود

دعــای حـاجـیـان در گـرد کـعــبـه            صـدای آب زمــزم یـا عــلـی بــود

بـه بــام آسـمــان از صـبـح آغــاز            فـلـک را نقـش پـرچـم یا عـلی بود

چـو هــنـگـام ولادت گـریـه کـردم            به صورت نقش اشکم یا عـلی بود

کجا می سوخت شیطان گر نـدایش            در اعــمـاق جـهـنـم یـا عــلـی بـود

نمی شد خـلـق، دوزخ گـر ز آغـاز            نـدای خــلــق عـالـم یـا عــلـی بـود

ز بـسم الله تـفـسـیـرش عـیـان است            کـه قــرآن مـجــسّـم یـا عــلـی بـود

از اول تا به آخـر هر چه خوانـدیم            تــمـام نـخـل "مـیـثـم" یا عـلـی بود

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت علی علیه السلام

شاعر : ایوب پرند آور نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

دل عـاشـق عـتـرت مـحـمـد باشد            هـمـسـایـۀ عـصـمـت محـمد باشد

انـكـار امـامـت عــلـی ای مــردم            انـكــار نــبــوت مـحــمــد بـاشــد


***********

من مـعـتقدم كه ذهن كوچـك دارد            از آن همه عـشق سهم اندك دارد

در دایـرۀ ولایـت قــرآن نـیـسـت            هر كس به ولایت علی شك دارد

***********

پیمان خـداست عهد و پیمان علی            فرمان خداست عهد و فرمان علی

آن روز كه دست ها فراوان بودند            اسلام سپـرده شد به دستـان عـلی

***********

یك روز هـوای نافـله خواهم كرد            با غـیـر عـلـی مقابـله خواهم كرد

دنیا هـم اگر بـرابـرم صف بـكشد            با نام عـلـی مـبـاهـلـه خواهم كرد

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : سید رضا مؤیّد نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای بـرتـرین پـدیـدۀ عــدل خـدا عــلـی            در كـشـتـی نجـات بـشـر نـاخـدا عـلـی

حـق را چنانكه بـاید و شـاید شنـاخـتی            ای ما سـوی به حـق تو نـا آشنـا عـلـی


خواهی هر آنچه را كه بخواهد خدا از آن            خواهد خدای هر چه بخواهی تو یا علی

سرچشمۀ بقـایی و باقـی چو ذات حـق            راه مـحـبّـت تـو نــدارد فـــنــا عــلــی

مات است روح علم ز نهج البلاغه ات            كردی چه خوب حق سخن را ادا علی

صـاحـبـدلان صفات كـمال تو یـافـتـنـد            از ابــتـدای قـــرآن تـا انــتـهــا عــلــی

ز آن بیشتر بخـوانـم قـرآن كه بیـشـتـر            مـدح تـو بـشـنـوم ز بـیـان خـدا عــلـی

هر جان مبـتلا ز تو گردد رهـا ز غـم            هر درد بی دوا ز تو گـردد دوا عـلـی

با نیروی ولای تو هر لحـظه می زنیم            ما دست رد به سینۀ رنج و بـلا عـلـی

میخواهم آن بهشت كه دارد صفا ز تو            آری بهـشت بی تـو نـدارد صـفـا عـلی

دستت خـدا گرفت كه دست خـدا شدی            ای دستگیر مردم بی دست و پا عـلـی

گیری رخت بر آتش و گویی به خویشتن            انـدیـشه كـن ز آتـش روز جـزا عـلـی

برداشت چون رسول خدایت به روی دست            ای لنگـر زمین و زمان گفت یـا عـلی

ای در نماز داده به سایل نگین خویش            اینـك من گـدا و تـو كـان عـطـا عـلـی

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : یاسر رحمانی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

گر چه اندر دل هر ذرّه تـمـنای تو بود           سیـنـۀ کـعـبـۀ دلـدار فـقـط جـای تو بود

بعد احـمد به همه خـلـق وَ ربّ الکـعـبه           نه کسی هست و نه بوده است که همتای تو بود


پیش از خلق همه هستی و مُلک و ملکوت           در عـدم افـضل اعـمـال تماشای تو بود

علت بـخـشش آدم ز خـطایـی که نـمـود           حذف گـنـدم ز سر سفـرۀ دنیای تو بود

آنکه در طور همی پاسخ موسی می‌ داد           صوت داودی و آن لحن دل آرای تو بود

آن همه حسن و ملاحت که به یوسف دادند           عکسی از آیـنـۀ چـهـرۀ زیـبـای تو بود

اثـری را که خـدا در دم عـیـسی بـنهـاد           قدری از جذبه و تأثیر نفس‌ های تو بود

شب معراج به هر ره که گذر کرد نبی           ز ابـتـدا تا به سر انجـام رد پای تو بود

تو یـدالـلـهـی و اسلام اگر پا بر جاست           همه از مـرحـمـت دست توانای تو بود

نه گزاف است که گویند به هنگام طواف           احـتـرام حرم از لطف قـدم‌ های تو بود

هـمه را طـوف ولادت گه تو واجب شد           تـا بـدانـنـد که مـقـصـود تـولای تو بود

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : حسین ایزدی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

از جـلـوۀ جـمـال تو بـاران درسـت شد           از خشم تو، جلال تو، طوفان درست شد

تـه مـانــده گِــل تـو شـده ابــتــدای مـن           از خاک تو حـقـیـقـتِ انسان درست شد


ما جمله نیـست ها و عـدم ها و سـایـه ها           روح تو تا دمید به تن، جان درست شد

وقـتی نـقـاب از رخ تـو بـر کـنـار شـد           صد ها هـزار واله و حیران درست شد

حتی رسالت نـبـوی بی تو ناقـص است           روز غـدیـر مـعـنـی ایـمان درست شـد

عشق تو آتش است، من آتش پرست عشق           از شعله های عشق تو سلمان درست شد

تـو مـهـربـان تـریـن پــدر امــتـی و بـا           نان پختن تو وضع یـتـیـمان درست شد

تاریخ شاهد است وقت گرفتاری رسول           کار نشد به ذکـر عـلی جـان درست شد

یک قطره از وضوی تو تا بر زمین چکید           مُشک و گلاب قمصر کاشان درست شد

عرش خدا که روی زمین جلوه ای نداشت           تا در نجـف برای تو ایـوان درست شد

با حُب و عشق و مهر به اولاد بوتراب           خـاک تـمـام مـردم ایــران درسـت شـد

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : حسین ایزدی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

مـا را نـوشتـه انـد به پـای تـو از ازل            خـلـقـت تـمـام، بوده بـرای تو از ازل

ابلیـس بوده و ز جـنان رانده می شود            هر کس نکرد سجده برای تو از ازل


آدم بـهـانه بود تو مـقـصود سـجـده ای            حـق بـوده در مـدار ولای تـو از ازل

مشکل گشای آدم و جبریل و نور، تو            عیـن اجـابـت است دعـای تو از ازل

پیوند خورده است به هم این دو حادثه            معراج مصطفی و صـدای تو از ازل

تنها خلیفه ای که به بت سجده ای نکرد            تو بـنده ای و اوست خـدای تو از ازل

هر کس که زیر سایۀ تو بود، بنده شد            کهـف هـدایت است عبـای تو از ازل

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : قاسم صرافان نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

بی جمالت خبر از دل، اثر ازعشق نبود            تا خداوند علی گفت و تو را خلق نمود

در دل کعبه نشستی و دلـش روشن شد            کعبه حـاجـی شد و آمـادۀ چرخـیدن شد


بی سبب نیست که در قلب همه جا داری            "آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری"

بی سبب نیست که آرام و قرار همه‌ای            پــدر خــاکــی و آرام دل فـــاطــمــه‌ای

باز شد کـعـبـه دلش از لب خـندان شما            سیـنـه چـاکی چه می‌آید به محـبّان شما

کعبه یک سنگ نشان، بود تو جانش دادی            قلب این سنگ نشان را تو نشانش دادی

سـاغـر عـشـق به دست تو فـقـط می‌آید            هر که عاشق شده پـای تو وسط می‌آید

اهـل تـوحید همان حـلـقـۀ مستان تـوأنـد            این جـمـاعـت همه الله پـرستـان تـوأنـد

محـو در نقـش جهانـم، نجـف آبـادم کن            پاک کن نـقش جهـان ازدل و آزادم کن

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

دارد دلـم هـوای تو یا مـرتـضی عـلی            دنـیـای من فـدای تو یا مرتضی عـلی

اسلام من تو هستی و این است باورم            دین نیست جز ولای تو یا مرتضی علی


از هر چه خیر هست در عالم‌‌ نوشته اند            اول فـقـط برای تو یا مـرتضی عـلـی

پیغمبران حق همه رفتند صف به صف            دنـبـال رد پـای تو یا مـرتـضی عـلـی

جنّت برای شیـعـه تو یک بهـانه است            بیند مگر صفـای تو یا مرتضی عـلی

لا سیف لا فـتی فـقـط انـدازۀ تو هست            مـداح تو خـدای تو یا مرتـضـی عـلی

خیبر نشان کوچکی از قـدرت تو بود            تاریـخ مبـتـلای تو یا مـرتـضی عـلـی

پیـچـیـد قلعه دور سـر مـرهـب یـهـود            از سمت ضربه های تو یا مرتضی علی

مـهـلـت نـداد بــرق دم ذوالـفــقـار تـو            برخصم بی حیای تو یا مرتضی علی

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : ناصر شهریاری نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

در هوای عاشقی بی بال و پر بودن خوش است            در ره لیلی فقط مرد خطر بودن خوش است

در شب تیره بدنبال قمر بودن خوش است            تحت فرمان خدا در هر گذر بودن خوش است


آنکه بی چون و چرا عبد خدا شد حیدر است

آنکه مولای همه ارض و سما شد حیدر است

کیست او آنکس که بر ویرانه مهمان گشت و رفت            در رکوعش هم گدا آمد سلیمان گشت و رفت

عاقل آمد بر درش اما پریشان گشت و رفت            کافر آمد بر درش اما مسلمان گشت و رفت

با طلا باید نوشت این جمله را بر هر دیار

لا فــتـی الا عــلـی لاسـیـف الا ذوالـفــقـار

مکه امشب بر همه ارض و سما بالیده است            مکه امشب دور این مام و پسر گریده است

بعد عمری صاحب اصلی خود را دیده است            فـاطـمـه بنـت اسد ام اسـد گـردیده است

از شکاف کعبه معلوم است صاحبخانه کیست

گرد شمع روی او غیر از نبی پروانه کیست

عـالـم امشب دست بر دامـان او انداخته            جــلـوۀ او مــاه را از آبــرو انــداخــتــه

گنبدش خورشید را از رنگ و رو انداخته            نـام او در بین عـالـم گـفـتـگـو انـداخـته

عالم آرا روی خود را در نقاب آورده است

در نـقـاب روی مـاه بـوتـراب آورده است

بر جمیع جنّ و انسان و ملک مولا علیست            نفس طاها ‏‏جان طاها جلوۀ طاها علیست

سِرِّ معراج نـبـی در لیلة الاسرا؛ علیست            آیه آیه آیـنـه بر حضرت زهـرا؛ علیست

ای خوشا مست از سبوی ساقی کوثر شدن

ای خوشا خاک قـدوم حضرت حـیدر شدن

هر که شد دیوانۀ عشق علی عاقـل شود            میشود آقا هر آنکس بر درش سائل شود

بعـثـت خـاتـم به هـمراه علی کامل شود            آیۀ (من یشری ) اندر شأن او نازل شود

سـائـل آمد ‏رفت شاهانه ز فـیـض دولـتـش

ما سـوا را سـایـه اندازد هـمـای رحمـتـش

غیر او کس نیست با قاتل مدارا می کند            درد را نـاگـفـتـه مـقـدادش مداوا می کند

قـنـبـرش با اذن او کـار مـسیـحا می کند            لافـتی را غیر او آخر که معـنا می کند؟

کعبه از عشق علی شد سینه چاکش تا ابد

من چه گـویـم گر نگـویـم قـل هـوالله احـد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَسُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَصَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » و عدم رعایت شأن انبیا؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و انطباق بیشتر با مضامین زیارت جامعه کبیره که کلام معصوم است، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

بر تـمـام انـبـیـا و انـبـیـا مـولا عـلیـست            نفس طاها ‏‏جان طاها جلوۀ طاها علیست

مدح و ولادت حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

می نویسم که مرا غیر علی یاری نیست           در دو عالم بجز او سید و سالاری نیست

در دلـم غیر تـولّای عـلـی کـاری نیست           دو جهان غیر علی امر دگر جاری نیست


می نـویـسم که پـنـاهـنـدۀ حـیـدر هـسـتـم

اوست سلطـانم و من شیعۀ حـیـدر هستم

پـدر و مـادر مـن خـوب امـانـت دارنـد           از ازل تا که مـرا حُبّ عـلـی بـسـپـارند

عهد کردند که دست از همه کس بردارند           بخـدا غـیر عـلی از همه کس بی زارند

یـاد دادنـد به من هر نَفَس آن پـاک دلان

لـعـنـت آل پـیــمـبـر بـه فـلان بـن فـلان

هرکه با آل علی نیست یقین با ما نیست           اوست یکتا و بجز فاطمه اش همتا نیست

حائلی بِین خـدا و عـلـی و زهـرا نیـست           جر عبودیّتِ حـق فرقِ دگر اینجا نیست

علی آن آب حیاتی است که دل خانۀ اوست

دل تـوحـیـدیِ ما والـه و مستـانـۀ اوست

اینک ای اهل تـولّا شب یـلدای شماست           شب میلاد علی سرور و مولای شماست

شب شب مستی و مجنونی و احیای شماست           وسط کعـبـه قـدمگـاه مسیـحای شـماست

ذات معبود علی، ساجد و مسجود علی است

در دل کعبه همان کعبۀ مقصود علی است

همه آنان که دلی مست و پریشان دارند           سَر و سِرّ و سحری با شَه خوبان دارند

بـادۀ نـادِ عـلـی بر لب عـطـشـان دارنـد           لبِ خـنـدان دلِ شـادان رخِ گریان دارند

کیست تا هم نـفسِ سُبحـه و سجـاده شود

همّ و غم، وا نَهَد و مست، از این باده شود

انـبـیـایـنـد هـمـه عـمـر، گرفـتـار عـلـی           اولـیـایـنـد هـمـه مَـحـرم اســرار عـلــی

حَـسـنـیـنـنـد هـمـان حـیـدر کـرّار عـلـی           هـمـۀ خـلـق سـرِ سـفــرۀ افـطـار عـلــی

کیست این فوقِ بشر، ناطـق قـرآن خـدا

نه خدا هست و نه از حضرت معبود جدا

هرکسی دینِ عـلی دارد و دنیـای ثـواب           روز را در صف حرب است و سحر در محراب

با یـتـیـمان و اسیران و غـریبان بی تاب           پیشِ طاغوت چنان موج خروشان در آب

پیش مظلوم،علی خاضع و خوشرفتار است

در برِ ظلم، اَشِـدّاءُ عـلـی الـکـفـار است

در شبستانِ علی بال و پری باید ریخت           در پی هر قدمش جان و سری باید ریخت

وسط معـرکه هایش سپـری بـاید ریخت           در حمایت ز ولایت هـنری باید ریخـت

کـربـلای هـمـۀ اهـل هـنـر در راه است

هرکسی کرب وبلایی نشود گمراه است

گفت راوی: که پس از هلهله و حملۀ چند           ناگهان شد سرِ شاهی به سر نـیـزه بلـند

قـاری فـاطـمه بر نیزه به گیسوی کمنـد           دید اهل حـرمش خسته و در اوج غـمند

نـظـری کرد سـوی قـلب صبـور زیـنب

شد سوی مقـتـل خون وقت عبور زینب

دیـد از دور که هـفـتـاد و دو تـن افـتـاده           هـر طرف پیـکـر یک پـاره بـدن افـتاده

صاحب قـافـلـه بی غـسل و کـفـن افـتاده           راهِ یـک نـیـزه شکـستـه به دهـن افـتـاده

یا رب این هـدیـۀ ناقـابـل و این قـربـانی

می شـوم هـمسفـرِ کعـب نی از مهـمـانی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

می نـویـسم که پـنـاهـنـدۀ حـیـدر هـسـتـم           اوست سلـطـانـم و من بندۀ حـیـدر هستم

مدح و مناجات با حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : حامد شریف نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ﻭﺍﮊﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﺻﻒ ﺗﻮ تطهیر ﻣﯽ ﺷﻮﺩ            ﻭﻗﺘﯽ که ﻣﺎﻩ ﺭﻭﯼ ﺗﻮ ﺗﻌـﺒﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﻗـﺮﺁﻥ ﺑـﺮﺍﯼ ﻣـﺪﺡ ﺗﻮ ﮔـﻔﺘﻪ ﺳﺖ ﺇﻧّـﻤﺎ            ﺟﺰ ﺗﻮ ﻧﺒﺄ ﺑﮕﻮ ﺑﻪ ﮐﻪ ﺗﻔﺴﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ؟


ﺁﻗﺎ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﺆﻣﻨـﻮﻥ ﺷﻮﺩ؟            ﻭﺍﻟﺸﻤﺲ ﺭﺍ ﺑﮕﻮ، ﺑﻪ ﭼﻪ ﺗﻌﺒﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ؟

ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺁﻧﮑﻪ با تو به افلاک می رود            ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺯﻣﯿﻦ ﮔﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﺧﻮﺵ ﺑﺨﺖ ﺗﺮ ﮐﺴﯽ، ﮐﻪ ﺑﺎ اشک عشق تو            نم نم به پـای بیرق تان ﭘـﯿـﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻡ ﺗﻮﺳﺖ ﺩﺭ ﻭﺳﻂ ﻗﻠﺐ ﻣﻦ ﻋﻠﯽ            ﺑﺎ ﻫﺮ ﺗﭙﺶ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺗﮑﺜﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﺍﯾﻦ ﺫﮐﺮ مرتضی ﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺧﻂ فاطمی            ﺑﺮ ﺑـﺎﺯﻭﯼ ﻣﻼ‌ﺋﮑـﻪ ﺗﺤـﺮﯾـﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

وقتی که تیغ بر کـف تو بوسه میزند            کـار خـدا بـه بـه و تکـبــیـر ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﭼـﻮﻥ ﺧـﺎﻧــﻮﺍﺩﮔـﯽ؛ ﺍﺳـﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﻏـﺎﻟـﺒـﯿـﺪ            ﻋﺒﺎﺱ ﻫﻢ ﺷﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩﺗﺖ ﺷﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

گفتی فَـمَـن یَـمُت یَـرنی مرگ من بیا            دارد زمـان دیــدنـتـان دیـر ﻣـﯽ ﺷـﻮﺩ

: امتیاز

مدح امیرالمؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : محمد علی مجاهدی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

دلـی که خـانـه مـولا شـود حـرم گردد           کز احترام عـلـی کـعـبه محـتـرم گردد

مـن از شکـستـن دیـوار کعـبـه دانـستم           که هر کجا که علی پا نهد حـرم گردد


هنوز روز خوش دشمن است تا آن روز           که ذوالفـقـار زبـان عـلـی دو دم گـردد

دلـی که جام بلا را کشیده تا خط جور           چـه احـتـیاج که دنـبـال جـام جـم گردد

قبول خاطر خون خدا شدن شرط است           نه هرکه مرثیه‌ای ساخت محتشم گردد

نه هر که کشته شود می‌توان شهیدش گفت           نه هر سری که به نی می‌رود علم گردد

حـدیث عـشق و وفـا نـاسروده می‌ماند           مگـر که دست عـلـمـدار ما قـلم گـردد

هنوز شعله‌ور از خیمه‌های عاشوراست           ز شـور شـیــونـی دل مـبـاد کـم گـردد

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

بی تو تـاریخ به تـاریکیِ شـب می ماند            روشنی نقطه بی اصل و نصب می ماند

چشم پوشیدن از نام شما بی خردی ست            بی وجود تو چه فخری به عرب می ماند


دین به دنبال تو از صبح تولد می گشت            دیـنِ بـی تـو ز خـداونـد عـقـب می ماند

عین واحد به چهـل جـلـوۀ خود تـابیدی            قـلم از کـار تو انگـشت به لب می ماند

ذوالـفـقـار تـو خـدا را به ستـایـش آورد            جبرییل از ضرباتت به عجـب می ماند

ذولفقار است و یا صاعقه باریـدن کرد            حرکت ضربت تیغت به رطب می ماند

روز خیبر که درِ قلعه به دستت چرخید            همه گفـتند که کـار تو به رب می مـاند

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : وحید قاسمی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

پیـغـمـبـران عـرش نـشین در تحـیـُرند            بر ساحتِ مقـام شما غـبطه می خورند

نـوح نـبـی بـرایِ مـدارایِ سـرنـوشت            بر بادبانِ کشتیِ خود «یاعـلی» نوشت


نـور محـبـت تو به یـونـس حـیـات داد            او را ز دخـمـۀ دلِ مـاهـی نـجـات داد

مـوسـی برای مـعجـزۀ ادعـای خویش            با ذکر یاعلی به زمین زد عصای خویش

داوود اگر صدایِ خوشی دارد از شماست            او ذاکـر بـزرگـتـریـن هیـئتِ خـداست

لـقـمـان نشست محضرتان و فخـیم شد            او پـایِ مـنـبـر سـخـنـانت حـکـیـم شـد

یـعـقـوب با تـوسـلِ بر تو شـفـا گرفت            بر چشم، خاکِ پایِ تو را توتیا گرفت

یـوسف اگر ز چـاهِ حسادت رهیده شد            با یک نخ ازعبایِ تو بیرون کشیده شد

باد صبایِ مُلک سلیمان، شمیـم توست            قـالـیـچـۀ پـرنـدۀ او هـم گـلـیـم تـوسـت

ذکر لبانِ صالح و ادریس یا علی ست            پـیـر طـریـقِ بـنـدگـی أنـبـیا علی ست

: امتیاز
نقد و بررسی

هرچند طبق فرمایش پیامبر حضرت آدم برای پذیرش توبه‌اش، نوح هنگام سوارشدن به کشتی، ابراهیم موقع فرود آمدن در آتش و موسی زمانی که عصا را انداخت و اژدها شد، همگی متوسّل به پنج تن شدند و خدا را به این اسماء  مقدّس سوگند دادند و در امان ماندند.« أمالی صدوق مجلس ۳۹ صفحۀ ۲۱۸» ولیکن این بدان معنا نیست که شأن انبیا رعایت نشود و ... زیرا همانگونه که در زیارت جامعۀ کبیره میخوانیم ائمه ورثة الأنبیا و سلالة النیین است. پس بهتر است اشعاری با مضامین زیر خوانده نشود.

لـقـمـان نشست محضرتان و فخـیم شد            او پـایِ مـنـبـر سـخـنـانت حـکـیـم شـد 

یـعـقـوب با تـوسـلِ بر تو شـفـا گرفت            بر چشم، خاکِ پایِ تو را توتیا گرفت